۱۴۰۳/۰۳/۰۵
کاش من هم با تو از مدرسه فرار کرده بودم!
معلّمی رفت قصّابی گوشت بخرد. قصّاب او را شناخت .جلو آمد و دست معلّم را بوسید و یک صندلی آورد و گفت بفرمایید بشینید. بعد...
معلّمی رفت قصّابی گوشت بخرد. قصّاب او را شناخت .جلو آمد و دست معلّم را بوسید و یک صندلی آورد و گفت بفرمایید بشینید. بعد...
روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، من هم سهمی بر میدارم، شیر گفت :چطور؟ روباه گفت: به خر بگو “ما نیاز به...
میگویند روزی ناصرالدّین شاه به کریم شیرهای گفت نام ابلهان عمدۀ تهران را بنویس ! کریم گفت به شرط آن که نام هر کسی را...