در زمان قاجار اکثر مواقع دولت مشکل مالی داشته چنانکه ماشاءالله آجودانی مینویسد:
«در دوره مظفرالدین شاه یکی از نخستین اقدامات امینالدوله، قطع مواجب غیرضروری مزدبگیران دولت بود. از سوی دیگر خالی بودن خزانهدولت، باعث شده بود که حقوق درباریان و سربازها و کارکنان دولت مرتب عقب بیفتد و وصول نشود. حتی وام کوچکی که به مبلغ پنجاه هزار لیره از بانک شاهنشاهی در سال ۱۳۱۵ قمری (۱۲۷۶ شمسی) دریافت کرد و درآمد گمرکی کرمانشاه و بوشهر را وثیقه پرداخت آن قرار داد، آن اندازه نبود که مشکلات روزافزون دولت را حل کند.»
شاهد دیگری از اوضاع نابسامان مالی در این دوران، کتاب مورگان شوستر آمریکایی است.
در سال ۱۹۱۱(۱۲۹۰ شمسی) واقعه شوستر پیش آمد. دولت ایران، مورگان شوستر جوان، لیبرال آمریکایی را با اختیارات زیاد خزانهدار کل کرد. شوستر مردی درستکار و کمتجربه و ایدهآلیست بود و راه و رسم مدیریت در اوضاع و احوال ایران را نمیدانست. هم هیات حاکمه ایران را خشمگین کرد و هم دولت جابر و قاهر روس را که در شمال ایران تقریبا حکومت میکرد. وقتی هم که روسها، به مناسبت پارهای از اقدامات شوستر، از دولت ایران خواستند که عذرخواهی کند، خون ملت و نمایندگان مجلس به جوش آمد و طبل آمادگی برای شهادت نواخته شد. در جایی که میشد با یک ژست فروتنانه آتش خشم روسها را فرونشاند، واکنش تند و بیحساب ملت غیور سبب شد که روسیه تزاری لشکر خود را در شمال با تهدید به اشغال تهران به حرکت درآورد. در نتیجه و در آخرین لحظات، دولت ایران به خفتبارترین نحوی مجبور شد به تقاضاهای بعدی و صد بدتر و شدیدتر روسها- از جمله عزل و اخراج شوستر از ایران- تن در دهد و بازهم از روی ناچاری، مجلس محترم را منحل کند.
مورگان شوستر که فقط حدود هشت ماه در ایران خدمت کرد بلافاصله پس از بازگشت، تجربیات خود را در کتابی به چاپ رساند که وضعیت مالی دولت را در آن دوران روشن میکند. وی مینویسد: «در ۱۳ خرداد ۱۲۹۰ شمسی، من با مستر وود، رئیس کل بانک شاهنشاهی ترتیبی دادم که علیالحساب ۲۵۰ هزار تومان از وام جدید پرداخت شود.»
طبیعی است که در بیشتر مواقع دولت قادر به بازپرداخت نبود و مجبور بود امتیازی را به بانک بدهد. در قسمت دیگری اوضاع نابسامان مالی ارتش مشخص است: «هنگامیکه سپهدار فرصتی پیدا کرد اشارهای به نیازهای مالی وزارت جنگ کرد.
وزیر از زبان رئیس گفت: «پول نرسد جان ما هم در امان نیست.»
طبیعی است این سیاستهای اشتباه از نگاههای تیزبین علما و مردم پنهان نمانده و هر از چند به طرق مختلف واکنش نشان میدادند. شوستر مینویسد: «وقتی علما اسکناسهای بانک شاهنشاهی را نجس خواندند مردم برای تعویض آنها با سکه دولتی به بانک هجوم بردند و یک روزه ۲۰ هزار تومان اسکناس را پس دادند.»
واقعه فوق شبیه به الغای امتیاز تنباکو بود که قبل از آن رخ داده بود و در آن زمان هم نقش اصلی را دولت انگلیس و رویتر بازی کرده بودند و منجر به دادن امتیاز دیگری برای انگلیس شد. دکتر زرینکوب مینویسد: «الغای این امتیاز (تنباکو)، برای روسیه هم که تفوق انگلستان در دریافت امتیاز بیشتر برایش قابل تحمل نبود، مایه خرسندی شد. از این رو برای پرداخت خسارتی که دولت از این بابت برعهده داشت، از طریق بانک استقراضی اظهار آمادگی کرد. انگلستان با شرایط مناسبتری در پرداخت این خسارت به ایران وام داد و گمرک فارس را هم به ضمانت گرفت و با این طریق چیزی از تفوق سیاسی و قسمتی از حیثیت خود را که در لغو امتیاز [تنباکو] بهشدت لطمه دیده بود، جبران کرد.»
عصر امتیازات در دوران قاجار پس از قتل امیرکبیر آغاز شد و تاسیس دو بانک شاهی و استقراضی در سالهای بعد آن را تسریع کرد.نکته مهم در مورد فعالیتهای دو بانک شاهی و استقراضی این بود که این دو بانک تنها هدف صرافی نداشتند، بلکه عمده نظر آنها معادن کشور بودند. به همین خاطر است که رویتر توانست امتیاز استخراج نفت را هم بهدست آورد یا بانک استقراضی در ۹ربیعالاول ۱۳۳۱ قمری امتیاز کشیدن خط آهن جلفا – تبریز را از دولت ایران گرفت. یکی دیگر از دلایل اوضاع نابسامان مالی در این دوره، سفرهای پرهزینه و اغلب بیحاصل شاهان قاجار به اروپا بود و البته راحتترین راه برای تامین مالی سفر هم، استقراض از بانک شاهی یا استقراضی بود. در واقع هرج ومرج مالی و اداری دولت بعد از کشته شدن ناصرالدینشاه هر روز بیشتر میشد و کمکم انقلاب مشروطه داشت پا میگرفت.
پس از انقلاب مشروطه که به واقع از نقاط عطف مهم در تاریخ ایران است، در بین برخی از مشروطهخواهان تمایلات حرکت به سوی مدرنیسم زنده شد. مشروطهخواهان متجدد اواخر قرن نوزدهم و بعد از آن، دو هدف عمده داشتند: حاکمیت قانون و نوسازی. تصور آنها این بود که وقتی قانون حاکم شد، نوسازی کار دشواری نخواهد بود.
اگرچه تعبیر نوسازی یا مدرنیزهکردن حتی امروزه معنا و مفهوم چندان روشنی ندارد، این مشروطهخواهان نوگرا بیگمان خواستار نوسازی صنایع، ادارات، آموزش و پرورش، خدمات بهداشتی، راهها و امثال آن بودند ولی شاید بزرگترین موهبتهایی که حسرتشان را میخوردند، اول راهآهن و دوم یک بانک ملی بود که نشانههای ترقی و تمدن بهشمار میآمد. مدرنسازی پس از مشروطه شروع شد ولی بهدلیل هرج ومرج موجود در دوران مشروطه رشد خوبی نداشت؛ اما پس از بازگشت ثبات نسبی بهخصوص در ده سال اول حکومت رضاخان (رضاشاه) مظاهر مدرنیزم مثل ژاندارمری، بانکداری، عدلیه، راهآهن و… به سرعت گسترش یافت. در دوره رضاشاه صادرات نفت به تدریج جای خاصی را در اقتصادایران اشغال کرد و درآمد نفت بیشتر صرف واردات اسلحه شد. بنابراین بحرانهای مالی دولت ایران در اواخر دوره مشروطه و تمایلات برخی از مشروطهخواهان باعث شد تا فکر تاسیس یک بانک ایرانی در ذهنها ایجاد شود و در دوره رضاخان (شاه)، جامه عمل بر تن کند.