دلار یا هر واحد پولی به عنوان معیار تجارت در ابعاد گوناگون متکی بر سرمایه یک کشور است. سرمایه موجود در کشورها در عصر انقلاب صنعتی پنجم و ورود بشر به هوش مصنوعی تنها طلا یا معادن نیست بلکه قدرت تولید و سرمایهگذاری است که یک کشور در امر صنایع برجسته آینده میتواند دارا باشد.
بالطبع اگر دلار آمریکا امروز قدرت دارد، فقط به دلیل قدرت سیاسی ایالات متحده نیست بلکه قدرت سیاسی آمریکا نیز در گرو قدرت دانشگاهها و مراکز صنعتی و اقتصادی این کشور برای بازتولید قدرت در ابعاد دیگر غیرسیاسی است که توانسته حتی قدرت نظامی آمریکا را به مقام برتری برساند.
آنچه اکنون از منظر صنعت و جهان علم به چین نگاه میکنیم، بیشتر گرتهبرداری از کشورهای غربی است. همانگونه که روسها در مسکو همواره نوعی کپیکاری از صنایع غرب را به انجام میرساندند، چینیها نیز همین راه را کمابیش ادامه دادند، هرچند چینیها در دهه گذشته و با عبور از مارکسیسم- کمونیسم و ورود به بازار آزاد سرمایهگذاری تا حدودی مقوله رقابت و استفاده از علم در حوزه موفقیتهای اقتصادی را مد نظر قرار دادند، اما هنوز چینیها در جهتگیری گرتهبردارانه خود حرکت میکنند و صنایع چینی اغلب نوعی کپیبرداری از صنایع غربی محسوب میشود، ولی به دلیل داشتن منابع و سرمایه ارزانتر برای تولید، به ویژه سرمایه انسانی، با جهتگیری اقتدارگرایانه حزب کمونیست چین با وجود ورودش به حوزه سرمایهداری، توانسته تا حدودی بازارهای متفاوتی را از آن خود کند و اقتصاد چین را از منظر مالی و حجم گسترده تجارت به رقیبی برای آمریکا نزدیک کند.
بنابراین میتوان گفت آنچه اکنون قابل مشاهده است دربر گیرنده نوعی تلاش چین برای ایجاد حرکت اقتصادی در دوران پساکروناست که بتواند پوششدهنده انگشت اتهام آمریکا و کشورهای لیبرالدموکرات جهان به سوی چین در ارتباط با کرونا باشد. به تبع این مساله اکنون میتواند تا حدودی نقش چین در گسترش کرونا را پوشش دهد و خود چینیها میدانند که جایگزینی یوآن به جای دلار به این سادگی انجام نخواهد شد، اگرچه میتواند چالشهای جدی را در برابر دلار ایفا کند.
این در حالی است که دلار و جهان سرمایهداری با پشتوانه دلار نیز اکنون به خوبی به این امر واقف است که در آیندهای نه چندان دور باید از دلار عبور کند و بالطبع میتواند در یک حرکت معکوس از آنچه پکن انجام داده است نه به عنوان یک تهدید بلکه به عنوان فرصت در عبور از دلار در آینده بهره ببرد. بنابراین آنچه در چین انجام میشود یک تلاش قابل قبول از سوی این کشور است که دههها در آرزوی آن بود و اکنون در اوج بحران کرونا و درگیر بودن اقتصاد جهان با این بحران موقعیت را از دو جهت مغتنم شمرده است؛ یکی از این جهت که بتواند با مطرح کردن جایگزینی برای دلار افکار عمومی جهان را از کرونا و انگشت اتهام کشورها در این زمینه به سوی پکن برهاند و از طرف دیگر از این بحران بهره برده و آرزوی دیرینه خود را برای تسلط یوآن بر دلار یا گریز از چیرگی دلار بر اقتصاد جهان فراهم سازد.
اما از سوی دیگر باید بپذیریم که طرف مقابل یعنی آمریکا نیز میتواند از این شرایط بهره ببرد؛ در مرحله نخست چین را برهمزننده ثبات اقتصادی جهان در وضعیت کرونا معرفی کند و در مرحله دوم با مطرح کردن این گام از گامهای پکن در کنار تشدید بدبینی افکار عمومی جهان نسبت به چین و بالطبع از این چالشی که پکن فراهم کرده به عنوان فرصتی در جهت ایجاد فضایی مساعد برای عبور از دلار نیز بهره برده و افکار عمومی کشورهای دارنده دلار را از هماکنون برای ایجاد تغییر و تحول احتمالی در بازار پول و گذر از ارزهای کاغذی به ارز دیجیتالی آماده سازد.