در ابتدای سال ۵۸ سیل، ارومیه را درنوردید. بسیاری از خانههای شهر ارومیه بهویژه در محدوده بازار قدیمی این شهر زیر آب رفت. حوالی بازار، پشت حمام آخوند، پیرزنی خانه داشت که سیل تمام خانهاش را گرفته بود؛ حتی جهیزیه دخترش زیر آب مانده بود. مرد جوانی به کمک پیرزن آمد تا وسایل خانهاش را از آب بیرون آورد. پیرزن در حالی که مرد جوان به پیرزن کمک میکرد میگفت: «خدا به تو خیر بدهد جوان. معلوم نیست این شهر شهردار دارد یا نه؟ هیچ کس به من سر نمیزند و کمکم نمیکند.» پیرزن، جوان را دعا میکرد و شهردار را نفرین.
مهدی باکری
آن مرد جوان مهدی باکری بود. شهردار ارومیه. باکری بعدها گفت که هیچ وقت سخنان آن پیرزن را از یاد نبرده است. او تا یک سال بعد از پیروزی انقلاب شهردار ارومیه ماند و با آغاز ۸ سال دفاع مقدس به جبهه رفت و به اروند زد و هیچگاه برنگشت.
مهدی باکری بیش از آنکه به عنوان یک شهردار انقلابی معرفی شود، یک فرمانده شجاع بود. او در طول دفاع مقدس فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا را بهعهده داشت.
خاطرات بسیاری از مهدی باکری در روزگاری که شهردار ارومیه بود نقل شده است؛ شبیه تمام آن خاطراتی که از روزگار فرماندهیاش شنیده میشود. باکری فردی سادهزیست و خدمتگزار بود. او همواره به مردم خدمت میکرد و با وجود آنکه جایگاه شهرداری را بهعهده داشت، تلاش او برای خدماترسانی در شهرداری ارومیه هنوز هم نقل زبان مردم ارومیه است. شاید اگر بخواهیم در طول ۴ دهه گذشته یکی از چهرههای شاخص مدیریت شهری کشور را نام ببریم، قطعا مهدی باکری است.