مبرهن است که بازارهای ایران این روزها متلاطم است.هر خبری حتی کم اهمیت میتواند همچون نسیمی این بازار را با خود همراه کند. همانند گندمزاری که ساقههای گندم حتی با وزشهای ملایم باد به این سو و آنسو میروند. دو روز پیش به یکباره قیمت دلار،سکه و طلا شروع به ریزش کرد لیکن مشخص بود که این اتفاق ناشی از یک تصمیم اقتصادی نبود.در واقع هرچند افزایش قیمتها مبانی اقتصادی داشت ولی کاهش قیمتها در روز سه شنبه بدون پشتوانه خاصی بود.
عدهای معتقد بودند سفر موفقیت آمیز همتی به عراق باعث و بانی این کاهش بود.برخی هم گفتند افزایش احتمال پیروزی جو بایدن امریکایی دلیل ریزشی شدن بازار است.تعداد محدودی هم سهم خبرهای مربوط به استیضاح رئیس جمهور را دخیل میدانستند.اما به یک دلیل عمده و اصلی میتوان گفت هیچ کدام از این عوامل در این موضوع دخیل نبودند زیرا به فاصله یک روز پس از کاهش نسبی قیمتها امروز مجددا قیمتها رو به افزایش بود و نرخها تلاش میکردند عقب گرد روز سه شنبه را جبران کنند.
عرضم اینجاست حتی اگر یکی از سه اخبار بالا باعث ایجاد جو مثبت در بازار شده باید این جو تداوم پیدا میکرد و ریزشها ادامه داشت نه اینکه فقط 24 ساعت دوام داشته باشد.پس ماجرا چیست؟!
نکتهای که اینجا میآورم صرفا تحلیل است نه خبر.به عبارتی به نظر میرسد بانک مرکزی درکنار تلاشهای اقتصادی براساس ابزارهایی که در اختیار دارد سعی میکند با برخی بازی و ترفندهای رسانهای نیز بازار را در ید خود بیاورد.یعنی از آنجا که تصمیمگیران بانک مرکزی معتقد هستند بخشی از نوسانات ارزی به دلیل جنگهای روانی دشمنان است فلذا باید با جنگ روانی پاسخ جنگ روانی را داد.طبعا در این جنگ،رسانه حرف اول و آخر را میزند.
روز سه شنبه مشخص بود برخی اخباری که از روند ریزشی بازار در رسانهها بازتاب داده میشود چندان پایه و اساس درستی ندارد و بیشتر در همان پروسه جنگ روانی بانک مرکزی تعریف میشود.
حال سوال اصلی یا شاید بهتر باشد بگوییم ابهام اینجاست مبادا خود مسئولان بانک مرکزی نیز اسیر این جنگ روانی شوند که خود مدیر و تدارکدهنده آن هستند! در واقع این بیم وجود دارد سهوا یا عمدا برخی اخبار هدایت و هماهنگ شده،مسئولان را گول بزند و تصور کنند به صورت واقعی بازارها آرام شدهاند و تصمیماتی که نامفید بوده مفید واقع شده است. اقتصاد کشورمان برای آرامش واقعی به تصمیمات و اصلاحات اساسی و ساختاری نیاز دارد.