آنهایی که فیلم سینمایی به یادماندنی «شماره یک» که برخی آن را به اسم «یک مرد یا یک ترن» میشناسند را دیدهاند، چهرههای پر از خشم و اندوه و خشونت دو مرد را به یاد دارند که در دوره رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ آمریکا را درگیر یکی از بیرحمانهترین نبردهای یک به یک میکنند تا از هستی و زندگی خویش نگهداری کنند.
داستان فیلم این است که دارنده یک ترن با یک پتک بزرگ روی ترن راه میرود و هر کس که میخواهد رایگان و بدون دادن پول سوار شود را به پایین پرت میکند و برایش هیچ اهمیتی ندارد که سرنوشت شخص به بیرون پرت شده چه خواهد بود. مردی اما سرسخت و به جان آمده از میان کارگران به ستوه آمده اراده میکند آن مرد بیرحم را شکست دهد. صحنههای نفسگیر این دو مرد سرسخت با بازیهای درخشان ژرفای بیرحمی و بیپناهی را نشان میدهد و بیننده میفهمد که آن خشونت و آن بیرحمی برای زنده ماندن است و هر دو سوی این نبرد بازندهاند.
این فیلم را نمادی از گسترش خشونت و بیرحمی جوامع انسانی در هنگامه گرفتار شدن در چنگ بدبختی و بیرونقی کسبوکارها میدانند. داستان تلخ آن دو مرد به جان آمده در فیلم شماره یک اما در جایجای سرزمینهای رکودزده دیده میشود و البته ژرفا و دامنه و ریخت آن دگرگونیها دارد. اگرچه شهروندان ایرانی با آن روزهای تصویرشده در فیلم شماره یک هنوز فاصله دارند اما شوربختانه به ویژه در میان زیر پوست سیاست در ایران جوانهها و نهالهایی از جنس خشونت عریان دیده میشود.
برخی از سیاستمداران به ویژه در میان منتقدان دولت شجاعت دارند و آن خشونت نهادینهشده را پنهان نمیکنند و با چاشنی بدترین و زهرآگینترین کلمهها و عبارات آن را به رقیب نشان میدهند و گروه پرشماری هم هستند که کمی با فاصله از پیشگامان خشونت بیپروا ایستاده و ورانداز میکنند تا ببینند سرنوشت پیشگامان خشونت چه خواهد شد. چرا چنین شده است و چرا منتقدان روحانی و نیز گروهی از هواداران روحانی و البته خود رییسجمهور به این نقطه رسیدهاند؟
شاید دهها دلیل با درجه اولویتهای گوناگون را بتوان برای رو آمدن خشونت کلامی عریان برای ایران امروز برشمرد اما بدون تردید ادامه رکود اقتصادی و خالی شدن خزانه دولت و بانک مرکزی از ریال، دلار و تخصیصهای ناکافی منابع برای گروههای گوناگون یکی از مهمترین دلایل بیرحم شدن جامعه است. گروهی از سیاستمداران تصورشان این است که دولت روحانی فاقد کارآمدی در مبارزه با آمریکا بوده و اگر اقتدار نشان میداد، ایران الان میتوانست همچنان نفت صادر کند و پولش را میان شهروندان پخش میکرد و راه اعتراض را برای شهروندان میبست اما چون دولت ناتوان است، شهروندان و کشور را گرفتار بدبختی کرده است و حالا میخواهد با بدتر کردن روزگار و معیشت شهروندان کشور راه را برای صلح باز کند.
از سوی دیگر دولتیها میگویند اگر گروههای تندرو اجازه میدادند برجام ادامه یابد و به بخشهای دیگر میرسید الان ایران از تحریم مصونیت داشت و درآمدها کافی بود و مردم رنج نمیبردند و اقتصاد رکود بزرگ را تجربه نمیکرد. جدا از اینکه کدام گروه درست و کدام گروه تحلیل اشتباه دارد و با توجه به هنجارهای پخش قدرت میان نهادهای صاحب قدرت اعم از دولت و مجلس و شهروندان باید گفت در جامعه رو به بیرحمی بیشتر از دست شهروندان کاری برنمیآید و بردبارانه و با رنج ناشی از ازدست دادن قدرت خرید دارند به دعوای دو طرف نگاه میکنند که با خشونت عریان و با بیرحمی میخواهند دیگری را منکوب کنند. رکود، بدبختی و بیرحمی میآورد و آرزو کنیم شهروندان ایرانی هر چه زودتر با بهکارگیری هر ابزاری از این روزهای سخت عبور کنند.