در این بین اظهار نظرهای بسیاری در باب تورم که یک پدیده پولی است وجود دارد که ایران را به پایتخت مغالطه در علم اقتصاد تبدیل کرده است.
دلیل این اول بودن هم نه شدن تورم بلکه پایایی بیش از ۵ دهه تورم در ایران است.
اما در همین اطراف ایران کشورهایی هستند که در دهههای متمادی تورم کم و البته ثبات ارزی هم داشته اند. البته آن ها هم نفتی بودند و هستند و دچار آنچه در ایران می گوییم نفرین نفت هم نشده اند و کاملا از علم نرمال اقتصاد بهره میبرند.
در این بین نقش سیاست پولی غیر ذینفعانه بسیار مهم است. اقتصاد در این کشورها اولویت است و این یکی از نقاط افتراق است اما در پس این امر مهم استفاده درست از سیاست گذاری پولی جای دارد.
ذاتا رشد نقدینگی از امریکا تا المان و امارات وجود دارد اما آنچه در این کشورها متضمن یک تورم حداقلی است نحوه استفاده از نرخ بهره است. نرخ بهره در شرایطی که نقدینگی به هر دلیلی (مثلا کرونا) رشد میکند به عنوان یک ترمز عمل می نماید و این سیاست انقباضی علی رغم ایجاد رکود در بازارهای موازی سهام و کالایی و شیفت پول به سمت اوراق و بانکها موجب کنترل تورم میشود.
کافی است به تغییرات نرخ بهره در امارات و امریکا، عراق و عربستان نگاه کنیم میبینیم که در هیچ کدام شما شاهد آنچه در ایران می بینید نیستید.
در ایران امروز از سال ۱۳۹۷ نرخ بهره حقیقی (نرخ بهره بدون ریسک -نرخ تورم سالیانه) منفی بوده و امروز حداقل منفی ۲۰٪ است.
نرخ بهره حقیقی در ۳۰ سال گذشته بیش از ۲۱ سال منفی بوده است و این یک چرخه مخل اقتصاد، تورم و فقر را ایجاد کرده است.
عدم استفاده درست در زمان درست از نرخ بهره در اتخاذ یک سیاست انبساطی و یا انقباضی عملکرد بانک مرکزی را مخدوش نمیده است که مربوط به امروز نیست و سالهاست ادامه دارد.
این سیاست (عدم استفاده بهینه از نرخ بهره) در ایران در مسیر بزرگتر شدن ذینفعان اقتصادی و فقیر تر شدن عموم مردم عمل میکند.
تا زمانی که به صورت نرمال از علم اقتصاد بهره گرفته نشود شاهد تداوم تورم و کاهش ارزش ریال خواهیم بود.
*پیمان مولوی